اوضاع خیلی خراب است!

این کتاب اثری ازمارک منسن و درباره امید میباشد.

این کتاب رو دکتر مجتبی شکوری توی یکی از پادکست هاشون معرفی کردن.

این کتاب دارای جملات ساده و صمیمی هست.

نویسنده در این کتاب تعریف مارو از امید،آزادی خوشبختی و حتی ایمان به چالش میکشه...

تو این کتاب دانش روانشناسی با شوخ طبعی آمیخته شده تا بتونه خواننده را وادار کنه تا با خودش صادق باشه و کمک کنه برخی روش های ارتباطی تا جای ممکن با دنیا عوض بشه.

قسمت جالب کتاب بنظرم جایی بود که نویسنده رابطه ما و پول،اینترنت و سرگرمی را از دید روانشناسانه بررسی میکنه و معتقده بیش از اندازه در اختیار داشتن چیزهای خوب میتونه اسیب زا باشه.

حتی به این سوال پاسخ میده که چرا انسان امروزی با وجود اینکه ازادتر و پولدارتر از هر دوره دیگه ای هست،ولی جهان تاسف بارتر از هر دوره دیگری به نظر میرسه و این معضل چگونه درمان میشود؟

نویسنده تو این کتاب قصد نداره همه چیز رو قشنگ و زیبا نشون بده برخلاف برخی کتاب های روانشناسی و خودشناسی!!

ولی خواننده رو متوجه این موضوع میکنه که اوضاع خیلی خراب است،ولی چیزی به نام امید همیشه وجود داره.

منسون درباره کتابهاش مینویسه که:بعضی از مردم معتقدن من دیوانه هستم و برخی معتقدن که من زندگیشون رو نجات دادم.

خودتون کتابهام رو بخونید و قضاوت کنید.

هرگز نمیتوانید از شررنج خلاص شوید.رنج عنصر ثابت جهانی است.بنابراین تلاش برای دوری از رنج و محافظت افراد دربرابر آسیب ها تنها ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.

تلاش برای حذف کردن رنج به جای اینکه اندوهتان را تسکین دهید،حساسیت تان را بالا میبرد.

باعث میشود در هر گوشه ای یک شبح،در هر قدرت،استبداد و سرکوبگری،و پشت هر آغوشی نفرت و فریب ببیند.